پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
مامان پريسامامان پريسا، تا این لحظه: 35 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
بابا رسولبابا رسول، تا این لحظه: 41 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

پارسا دردونه ی مامان و بابایی

مسافرت اصفهان

آخراى مهر ماه بود كه تصميم گرفتيم بريم مسافرت ،اولش دلمون ميخواست بريم مشهد پابوس امام رضا ولى چون كه بابايى نتونسته بود جا رزرو كنه تصميممون عوض شد  گزينه بعدى شمال بود ولى اونم بخاطر همون مشكل قبلى كنسل شد  بلاخره سومين انتخاب شد اصفهان كه بابايى تونست از مهمان سراى بانك يه آپارتمان بگيره  فك كنم بيستم مهر بود كه سه تايى راهى شديم ،نزديكاى بعد از ظهر بود كه رسيديم روز اول رفتيم پل خواجو كه پر بود از مردم مهربون و خون گرم اصفهان كه يه همنشينى خيلى قشنگى زير پل داشتن  اونايى كه صداى خوبى داشتن آواز ميخوندن ،بيشتر سنتى كه تو اون فضا واقعا انتخاب خوبى بود  بعضى ها هم ميومدن و چي...
30 دی 1394

عروسى عمو ونامزدى عمه

از اتفاقاى خوب و قشنگ اين چن ماهه ازدواج و جشن عروسى محسن عمو و زهرا زن عمو بود و نامزدى بهناز عمه كه ايشاله همشون خوشبخت بشن اين عكس مال عروسى محسن عمو ست   بهتريناى من عاشق هر دوتونم   ...
6 دی 1394

عمل پاهات

يه ماه از اسباب كشيمون نگذشته بود كه دوباره برديمت پيش دكتر ارتوپدت ،چن وقتى بود كه پاهات خيلى سفت شده بود ،تو كلاس خيلى اذيت ميشدى ،كاردرمانت ميگفت كه نميتونه بيشتر از اين روى پاهات فشار بياره ،بوتاكس آخرى كه زده بوديم اصلا تاثيرى نداشت چاره ديگه اى نداشتيم برديمت پيش دكتر ضرابى  بعد از معاينه كردن پاهات اونم تشخيصش عمل تاندوم بود و براى روز ٢٧ خرداد توى بيمارستان عرفان وقت داد ... خدا ميدونه چه دل آشوبه اى داشتم  نگران عمل كردنت ،نگران وضعيت بعدش ،چطور دردشو ميخواى تحمل كنى ،بايد نزديك يك ماه و نيم هر دوتا پاهات توى گچ باشن ، چطور ميخواى با گچ پاهات كنار بياى ،وقتى كه شبا اسپيلنتاتو پات ميكردم نهايتش...
6 دی 1394

خونه جديدمون

سلاااااااااام بلاخره بعد مدتها برگشتيم  دلمون خيلى واسه اينجا و دوستاى گلمون تنگ شده بود  ولى چون كه نت نداشتيم كلى از اينجا و دوست جونيامون دور شديم  الانم كه اومديم نتمون خيلى خوب نيست ولى از قديم گفتن كاچى به از هيچى راستش ما آخراى ارديبهشت خونمون رو عوض كرديم و اومديم خونه جديدمون  خونه قبليمون هم خيلى خوب و قشنگ و دنج بود و ما كلى خاطرهاى قشنگ ازش داريم ولى خوب يه كم كوچيك بود و بابايى همه تلاششو كرد تا واسمون يه خونه بهتر بخره تا شما گل پسرى راحتر باشى  خونه جديدمون  خيلى قشنگه ،هم بزرگتره ، هم دل باز تره  شما هم تا ميتونين شيطونى ميكنين ...
6 دی 1394
1